۹ اصل اساسی برای فضاهای داخلی زیبا و عملکردی

اصولی که در طراحی با هدف ایجاد فضای معمارانه در نظر گرفته می شود در ۹ عنوان زیر تقسیم بندی می شود با  دکوبوم در ادامه همراه باشید…    

 ۱- فرم:

 بافت و فرم مهمترین نقش را در آذین و دکوراسیون بر عهده دارند آنها زیبایی و عملکرد را به برنامه خود مـی افزاینـد . انتخـاب بافـت و فـرم از سـبک معمـاری و محدودیتهای محیطی و همچنین اولویتهای شخصی متاثر خواهد شد.بدون شک گزینه های امکان پذیر زیادی وجود دارد که وظیفه تعیین فرم را دارنـد اگـر بـه نقـش ایـن قواعد توجه کنیم آنگاه می توانیم انتخابی آگاهانه و هوشمندانه داشته باشیم و بدین گونه خطاهای بصری را می توان شناسایی کرد. فرم مناسب را برای افزایش فضا انتخـاب کنیم.

۲- رنگ:

یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تاثیر متقابل رنگ ها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنـگ دیگـر تغییـر مـی کند هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را می نمایاند. معکوس کردن این ترتیب طبیعی، ناسازگاری رنگی به بار می آورد. رنگ های سـرد، مختصـر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد می کنند و رنگ های گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن می شوند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش می آیـد و رنـگ سـرد پـس مـی نشیند. رنگ های درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرار گیرند از نظر بصری تاثیر بیشتری خواهند داشت. ایـن نـوع آرایـش یـک سـاختار ساده را بر این رنگها حاکم می کند و در نتیجه یک مفهوم و یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد. همچنین رنگها می توانند به نگاه مـا نسـبت بـه بافتها تاثیر بگذارند. بافت هایی با کنتراست بالا یک احساس فعال و پر انرژی ایجاد می کنند و رنگها را برای ایجاد محیطی آرام محصور می کنند. بـدانجا کـه تخصصـی بـا عنوان رنگ بندی و رنگ شناسی فضاهای شهری در بین هنرمندان مطرح شده است. هماهنگی در رنگ مثل هماهنگی در نت های موسیقی اسـت و از اهمیـت ویـژه ای در ایجاد هارمونی مناسب و چشم نواز به مانند قطعه موسیقی برخوردار است. برای رسیدن به اهدافی همچون کارکرد مناسب، زیبایی بصری، هارمونی فضایی، و تاثیر محیطـی و روانی موثر و دار و زیبا از عناصر طراحی مثبت در طراحی داخلی، مستلزم استفاده هماهنگ، منسجم، معنی دار است. در یک طرح مطلوب همه عناصـر و اجـزاء در نسـبت بـه تاثیرات کیفی و معنایی که به فضا اعمال می کنند در ارتباطی تنگاتنگ با هم قرار دارند .رنگ بندی اتاق ها و استفاده از مصالحی که بتواند خصوصیات رنگی و بافت مورد نظر ما را برآورده سازد بسیار مهم و در عین حال قدرت اعمال نفوذ بر تغییرات کالبدی فضا را نیز داراست؛ کارهایی که برای تعدیل و تقسیم بندی دیواره های رنگی انجام می گیرند می تواند به عنوان ایده ای برای تعیین کالبد فیزیکی نیز عمـل کنـد و جنبـه هـای کاربردی طراحی با معیارهای زیباشناختی همراه می سازد. به عنوان مثال مساله روشنایی و استفاده از نور طبیعی در طراحی یک اتاق بسیار مهم است ولی نحوه کنتـرل نـور، انتخاب رنگ و مصالحی که نور را از خود می دهند به خلاقیت و قدرت طراح در ایجاد هماهنگی که وی بین کارکرد روشنایی اتاق و مطلوبیت فضا بستگی دارد .  

۳-بافت:  

کلیه مواد و اجسام دارای نوعی بافت داخلی و ساختمانی هستند.بافت را توسط دو حس لامسه و بینایی میتوان تشخیص داد در کارهای هنری بافت های ملموس و بصری ممکن است با هم تلفیق شوند و یا از یکدیگر متمایز گردند.نیاز به بافت در محیط اطراف احتیاجی برای انسان است.طبیعت ، مملو از اثرات بافتی زیبا است.اماکن پر بافت موجب فشار ذهنی و آشفتگی خاطر میگردند و متقابلآ محیط های یکنواخت اثرات بدی و کسالت باری بر انسان باقی می گذارند.بکارگیری طبیعی مواد ، لذت بصری بی شتری دارد.پاره ای بافت ها ، ظریف و زیبا و برخی دیگر خشن و ناهنجار بنظر میرسند.تضاد ، بر میزان زبری یا ظریف ، به نظر آمدن یک بافت ، اثر می گذارد.بافتی که در برابر یک پس زمینه صاف دیده میشود ، شفاف تر از هنگامی است که در مجاورت بافتی مشابه قرار داده می شود ; کما اینکه هنگام دیده شدن در برابر یک پس زمینه زبر تر ، نرم تر و با مقیاسی کوچکتر به نظر خواهد رسید.

۴-نور:

نور اصلی ترین عامل پویایی یک فضای داخلی است.بدون نور ، فرم ، رنگ ، یا بافت قابل دیدنی وجود نخواهد داشت.و نه هیچگونه حصار مریی جهت فضای داخلی.بنابراین ، نخستین عملکرد طراحی نور ، روشن کردن فرم ها و فضای یک محیط داخلی و نیز اجازه به کاربردهای فضا است تا فعالیت ها و وظایف خود را با سرعت ، دقت و راحتی در خود انجام دهند.نور بر ادراک ما از بافت تاثیر میگذارد و در عوض و خود هم توسط بافتی که آن را روشن می کند ، تحت تاثیر قرار می گیرد.نور مستقیم که روی سطحی با بافت فیزیکی می تابد ، بافت دیداری آن را افزایش میدهد ; در حالی که نور پراکنده ، بافت فیزیکی را تشدید کرده و حتمآ می تواند ساختار سه بعدی آن را مبهم نماید.نحوه چیمان منابع نوری و الگوهای روشنایی ساطع شده توسط آنها بایستی با جنبه های معمارانه ی یک فضا و الگو های کاربردی آن ، هماهنگی داشته باشند.از آنجا که چشمان ما همواره در جستجوی درخشنده ترین اشیاء و پرتحرکترین تضادهای سایه و روشن در میدان دیدشان می باشد ، این هماهنگی در طراحی نورپردازی متمرکز سطح کار ، اهمیت ویژه ای می یابد.

۵-بازشوها:

 بازشوها ، سطوح را از نظر بصری مجزا می کنند و آنها را به طور انفرادی تفکیک مینمایند.هر چه بر اندازه و تعداد این بازشوها افزوده شود ، بسته بودن فضا کمتر احساس می گردد ، فضا بازتر می شود و شروع با ادغام با فضای مجاور می کند.تاکید بصری بیشتر روی سطوح محصور کننده است تا حجم تعریف شده توسط این سطوح.و از آنجا که شدت تابش نور خورشید برای ما تقریبآ و جهت آن قابل پیش بینی می باشد ، چگونگی تاثیر آن بر وجوه ، فرم ها و فضا های یک اتاق از نظر بصری به وسیله اندازه ، محل قرار گیری ، و جهت پنجره ها و نور گیری آن اطاق تعیین میشود.برای تعیین نوع نور طبیعی ای که یک اتاق میگیرد و جهت پنجره یا نورگیری میتواند مهمتر از اندازه آن باشد.

۶-خط دید در فضا:

آسمان در روز توسط خط افق از زمین جدا می گردد.در شب اشکال سماوی و ستارگان وجه تمایز آسمان از زمین هستند.فضای داخلی نیز توسط دیوار ها و سقف شکل گرفته ، از فضای بیرون مجزا می شود.فضا و شکل دو عنصر جدا ناشدنی اند ، زیرا تمام اشکال در فضا تحقق می یابند و در همان حال فضا را اشکال ، شکل می دهند.در معماری ، تفاوت های ناگهانی شکل ها در جهات بالا و پایین و یا در عرض و طول ، فضایی پر هیاهو و فعال بوجود می آورند.به وسیله دکور و مبلمانی که بر ارتفاع خاصی تاکید ندارند و با تعادل و نظم و وحدتی بدیع در میان کف و سقف می توان تحرک بیشتری در فضا ایجاد کرد و از کسالت فضائی کاست و همچنین اثرات بیانی انها نیز وسیع تر خواهد شد .آنها چشم و روح را به سرعت و به طریقه الهام بخشی به بالا هدایت می نمایند و بر راسی استوار میگردند.وضع بی دوام یافته و کسالت آور را پایان می بخشد و گویای کنشی مستمر خواهند بود.اشکال اگر بزرگ و منظم و یکسان باشند فشار قابل توجهی به وجود می آورند ، اگر کوچک و نا منظم باشندممکن است قدرت خود را با دفع شدن نیروهای شیی بلند تر ازدست بدهند.بهمین سبب مقیاس و تناسب در رابطه با مبلمان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

۷-مبلمان :

از این رو با مبلمان و رنگی متناسب خواهیم توانست ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را میتوان کارآمد دانست به شرط این که عناصر صحنه به طور موثر با بینندگان مورد نظر آن، ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد، نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفته است تا با نظم مبلمان و میزان نور ، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه، بیرون بکشید. همین اشیاء مزاحم، صحنه ها را مخدوش میکنند و همچنین،بهتر است به جای تمرکز زیاد روی جزییات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید. چرا که تاثیر آنها در مقابل ترکیب بندی عمومی، بسیار سطحی است.منظور از مبلمان کارآمد مبلمانی است که نه تنها فضا را تزئین کرده و آن را از لحاظ زیباشناختی میاراید ، بلکه دارای کارایی و عمکرد مناسب و متناسب باشد.این عناصر می توانند از لحاظ دیداری برای چشمان ما لذت بخش ، برای قوه لامسه ما جالب و یا محرکی برای ذهن باشد.

۸-عملکرد فضائی و محدودیت ها:

عنصری که در شروع باید مدنظر قرار گیرد عملکرد و نحوه استفاده از فضای داخلی است.یک چهار دیواری میتواند به عنوان اطاق خواب “نشیمن ” اطاق بچه ” اشپزخانه” یا دفتر کار شخص معین برای فعالیت مشخص قرار گیرد ضروری است با استفاده از عواملی چون نورپردازی و چیدن مبلمان تقسیم گردد تا عملکرد هر یک دقیقآ مشخص گردد.شکل و نظم اثاثیه می تواند همچون دیوارها در یک فضای بزرگ ایجاد نوعی محصوریت کرده و الگو های خاصی را به نمایش بگذارد.حتی یک عنصر تنها قادر است از طریق فرم ، اندازه و شکل خود ، فضای را تحت الشعاع قرار داده و حوزه فضایی را نظم بخشد.همچنین نور و الگو های تاریک و روشن آن باعث می شود تا قسمتی از فضا جلب نظر کرده و در عوض از اهمیت سایر قسمت ها کاسته شود و در نتیجه ، فضا از این طریق تقسیم بندی می شود.بنابراین با افزایش عناصر یک طرح ، روابط فضایی نیز تنوع می یابند.این عناصر ، درون مجموعه ها و دسته هایی قرار میگیرند که هر کدام نه تنها فضا را اشغال میکنند بلکه بیانگر یا مشخص کننده فرم فضایی نیز هستند. در نهایت شکل گیری فضا به نحوه ی استفاده ما از آن فضا بستگی قاطع دارد.ماهیت فعالیت های ما و نحوه انجام آنها بر طرح ، نظم و سازمان دهی فضای داخلی تاثیر میگذارد.

۹-مقیاس در فضا:

به سایز و مقیاس در فضا توجه نمائید.امکانات و حس فضائی بزرگ در فضائی کوچک به ما احساس عظمت میدهد.مقیاس انسانی ، به حس بزرگی اطلاق میشود که یک شی به ما میدهد.اگر ابعاد یک فضای داخلی یا اندازه ی عناصر داخل آن برای ما حس کوچکی القاء کنند ، می توانیم بگوییم آنها فاقد مقیاس انسانی هست .نداز طرف دیگر ، در صورتی که عناصر یک فضا از طریق نیازهای ابعادی مربوط به دسترسی و فواصل ایمن یا حرکت ، تناسب راحتی را برای ما فراهم کرده یا به نظر کوتاه نیایند ، میتوانیم بگوییم دارای مقیاس انسانی است.

تحریریه دکوبوم

منبع: سیویلیکا

امتیاز دهید post

هیچ نظرات

    نظر خود را به اشتراک بگذارید

    2471 بازدید

    آخرین اخبار دکوراسیون

      ویدیو های دکوراسیون داخلی

        دکوراسیون آشپزخانه

          چیدمان و دکوراسیون پذیرایی

            خلاقیت در طراحی و دکوراسیون

              کانال دکوراسیون کانال تلگرام دکوبوم